اسلام و شعر


 

نويسنده: سيد محمود سجادي




 

تقديم به روح پاک و تابناک پدر عالم و شاعرم: مرحوم آيت الله سجادي
 

متأسفانه گاهي اوقات ديده مي شود که بعضي از اهل قلم ـ بي غرض يا شايد هم با غرض ـ از بي علاقگي قرآن و اسلام به شعر صحبت مي کنند و اين طور القاء شبهه مي نمايند که اسلام مخالف شعر و شاعران است و براي مستند کردن ادعاي خود آيه مبارکه«الشعراء يتبعهم الغاوون» (سوره الشعراء آيه 234) را اقامه مي نمايند و حال آنکه اسلام نه تنها به«شعر» بي علاقه نيست بلکه با آن پيوندي محکم و آسماني دارد.
قرآن علاوه بر اعجازهاي معنوي باطنيش از نظر صوري و ظاهري و بلاغي نيز بسيار زيبا، بليغ، آهنگين و در بسياري از موارد مسجع و مقفي نازل شده و من حيث المجموع حالتي شعرگونه دارد و چون عده اي از شکاکان و کافران از اين نظم حيرت انگيز کلامي سوء استفاده کرده و نسبت شاعري به پيامبر اکرم مي دادند، آيه مبارکه«و ما علمناه الشعر و لا ينبغي له »(1) نازل شده تا هر گونه شائبه شعر بودن قرآن و شاعري رسول الله به طور صريح زايل شود و آنان بدانند که خداوند مصرحا فرموده است: ما به او (پيامبر) شاعري ياد نداديم تا اين تشکيک مغز ضانه که در آن شرايط حساس بسيار خطرناک بود، خنثي گردد.
در مورد آيه«الشعراء يتبعهم الغاوون» (2) (شعرا از گمراهان پيروي مي کنند.) بايد عرض شود چون عده اي از شاعران جاهلي و صاحبان معلقات سبعه (3) اشعاري را اشاعه مي دادند که پس از ظهور اسلام با منويات مقدس اسلام مغايرت داشت و مندرجات عمده اين معلقات خمريه و ستايش زن و ارجوزه هاي لافزنانه مبتني بر خشونت و خون ريزي و فخريه هاي پوشالي طايفه اي و عشيره اي و تفاخر به استخوان هاي پوشيده پدران و غيره و غيره بود اين آيه نازل شد تا شائبه هر گونه«شعر بودن» را برطرف سازد همچنين چون جادوگري در آن ايام باب بود و جادوگران جملات مسجع مي ساختند و براي اغواي عوام مي خواندند که آن هم حالت کلام منظوم داشت آيه فوق الذکر نازل شد. سه ديگر اينکه عده اي از ايمان آورندگان به اسلام في الحقيقه به جاي ايمان عملي و التزام قلبي به اسلام فقط«شعار» مي دادند. آيه فوق چون ضربه اي هشدار دهنده و بيدار کننده بر سر آنان فرود آمده و راه هر گونه بهانه جويي جاهلانه را به خصوص با جنگ و جهاد مسدود فرمود.
در قرآن کريم به طور مکرر فعل«يشعرون» و«لا يشعرون» را معادل و به معناي«يفهمون» و«لا يفهمون» مي بينيم و برايمان مشخص مي شود که«شعر» و«علم » و«فهم» به يک معايند و در لسان عرب (به خصوص در حوزه معارف اسلامي و قرآني)«شعر به» يعني«علم به » و در فرهنگ قرآن شعر و شعور از يک ريشه و يک خانواده اند.
مي دانيم حضرت آمنه ـ مادر گرامي حضرت رسول ـ شاعر بوده اند و قسمتي از سروده هاي ايشان در منابع داخلي و خارجي ضبط است. شخص حضرت رسول با اينکه به هيچ وجه شاعر نبوده اند ولي شعر و شاعري را دوست مي داشته اند کما اينکه در يک حديث معتبر از حضرت ايشان نقل شده: «الشعراء امراء الکلام » يعني شاعران اميران سخن اند و در حديثي ديگر منقول از آن حضرت آمده:
«ان لله کنوزا تحت العرش مفاتيحه السنه الشعرا» يعني خدا را گنج هايي است در زير آسمان که زبان هاي شاعران کليدهاي آن گنج هايند. بر همين است که مولانا جلال الدين رومي (مولوي) مي فرمايد:
هم امارت هم زبان دارم کليد گنج عرش
وين دو دعوي را دليل است از حديث مصطفي
و اگر خاقاني شرواني شاعر بزرگ و پرآوازه قرن ششم هجري مي گويد:

مرا به منزل«الا الذين » فرود آور
فرو گشاي زمن طمطراق الشعرا (4)

دقيقا نظر مثبت قرآن را نسبت به شاعران بيان مي کند که آن دسته از شاعراني که عملا ايمان آورده و مشمول... الاالذين آمنوا و عملو الصالحات (5) هستند جزء خاسرين نبوده و مورد لطف و مرحمت قرآن هستند.
حضرت رسول به«حسابن بن ثابت » شاعر هم زمان خود امر کرد تا در برابر وافدين عرب که«فخريه» مي خواندند«شعر» بگويد و حقايق ديني و الهي را بيان کند. يا«کعب بن زهير» شاعر معروف جاهلي در وقت اسلام آوردن قصيده غرايي در نعت و ستايش وجود مبارک حضرت رسول سرود و شخصا آن را به عرض آن حضرت رساند و حضرت ختمي مرتبت او را مورد تفقد و مهر و محبت خاص قرار داده و عباي مبارک خود را به او اهداء فرمود و به اعتبار و شرافت و فضيلت اين عبا و اين هديه بزرگ قصيده ما نحن فيه به«قصيده برديه» يا«برده» معروف شد و گويند اين عبا تا چند نسل بعد تبرکا و تيمنا و از روي فخر و مباهات در ميان اعقاب او باقي مانده بود.
مردي از قبيله بني سليم نزد حضرت رسول آمد و انکار او کرد و با خود حيواني آورد که در هنگام موعظه پيامبر سر و صدا کرده و ايجاد مزاحمت نمايد اما علاوه بر اينکه آن حيوان کوچک ترين صدايي بر نياورد، معجزات ديگر نيز از حضرت رسالت پناهي به منصه شهور رسيد که فوراً به همراه اهل قبيله خود به حضرتش و دين الهي اش ايمان آورده و في البداهه سرود:

الا بار رسول الله انک صادق
فبورکت مهديا و بورکت هاديا

شرعت لنا دين الحنيفه بعدما
عبدنا کامثال الحمير الطوغيا

فياخير مدعو و يا خير مرسل
الي الجن بعد الانس لبيک داعيا

نحن اناس من«سليم» و اننا
اتيناک نرجو ان ننال العونينا

و خوانده ايم که رسول خدا به سروده هاي شاعران با دقت و علاقمندي گوش مي داد و گاه مواردي را از باب اصلاح و نقد به آنها گوشزد مي فرمود. حتي يک بار خواهر يکي از مشرکين يا مرتدين که مهدورالدم شده به قتل رسيده بود اشعاري در مرثيه برادر خواند و رسول خدا فرمود اگر اين شعرها را قبلا گفته بودي او را اين چنين توصيف کرده اي زودتر مي شناختم همانا که از قتل او جلوگيري مي کردم.
اي پيامبر خدا به درستي که تو راستگويي. خجسته هدايت شده اي و مبارک هدايت کننده اي تو به ما ديني حنيف و پاک عطا کردي بعد از اينکه ما بردگاني که مانند چهارپايان طاغوت ها را اطاعت مي کرديم اي بهترين دعوت کننده و اي بهترين پيغامبر بر جن (انسان هاي پنهان و ناپيدا) و نوع بشر که دعوت تو را لبيک مي گويند.
و ما مردمي هستيم از طايفه«سليم و به درستي که ما اميدواريم که ما به مقام نزديک بودن با شما برسيم. حضرت علي عليه السلام شخصاً شاعر بوده اند و ديواني به آن حضرت منسوب است که مکرر چاپ شده است. اين دو بيت تحمديديه زيبا به آن حضرت نسبت داده شده:

اعتصام الوري بمغفرتک
عجز الواصفون عن صفتک

تب علينا فاننا بشر
ما عرفناک حق معرفتک

اصحاب و ياران نزديک حضرت علي عليه السلام نيز شاعر بودند يا تفننات شعري داشتند مانند: مالک اشتر که ديوان دارد و قيس العطار تعدادي از قصايد او را در کتاب ارجمند«آثار ادبي اصحاب اميرالمومنين علي (ع)» گردآوري و به طبع رسيده است. و يا قيس بن سعد انصاري و يا عمار ياسر و يا«خزيمه بن ثابت انصاري (ذوشهادتين) و يا«سعيد بن قيس حمداني» که قصائد و ساير انواع ادبي اشعار اين مردان بزرگ و مخلص و بسيار متقي و فاضل در کتاب سابق الذکر جمع شده و خوشبختانه در دسترس است.
دعبل بن علي الخزاعي (مدفون در شوش دانيال استان خوزستان) در کمال جزالت و فصاحت و با شجاعت کامل امام رضا عليه السلام را در حضور مأمون ستوده که بسيار معروف است (6) با مطلع:

تاسف تجارتي مارات زوري
و عدت الحلم ذنبا غير مغتفر

قتلا و اسرا و تخويفا و منهبه
فعل المعزاء باهل الروم و الخزر

اري اميه معذورين ان قتلوا
و لا لنبي الفتاح عذر

امام حسين عليه السلام نيز شاعر بودند و حتي در بحبوحه جنگ در کربلا اشعار شيوا و مؤثري با صداي بلند و لحن حماسي خواندند که بسيار معروف و توسط اصحاب مقاتل و ارباب منابر نقل شده اند:

يا دهر اف لک من خليلي
کم لک بالاشراف و الاصيلي

من صاحب او طالب قتيلي
والدهر لا يقنع بالبديلي

و انما الامر الي الجليلي
و کل حي سالک السبيلي

يعني اي دهر و اي روزگار تفو بر تو و دوستيت که بسياري از مشتاقان و آرزومندان را اسير پنجه مرگ کردي. بزرگان و پاک گوهران را کشتي، امور زندگاني ما در دست خداي متعال است و هر جنبنده اي بايد راه مرگ را طي کند(7)
از فرزندان ارشد آن حضرت دلاور دريا دل صحراي خونين کربلا علي اکبر نيز اشعاري ضبط شده است که چون شعرهاي پدر بزرگش نقل شد به مصداق چون که«صد آمد نود هم پيش ماست » (8) از ذکر آنها صرف نظر مي نماييم. بسياري از شاعران مسلمان ـ به خصوص شيعي ـ خود را مقيد و متعهد و ملتزم دانسته اند که از سر اخلاص و ارادات و ايمان اشعاري در توحيد و تحميد و نعت و ستايش رسول بزرگوار اسلام و اولاد معصومينش عليهم افضل صلوات الله بسرايند و در تبويب ديوان خود نوعاً سلسله مراتب را رعايت کرده و آن مدايح و احتمالاً مراثي را گنجانده سپس نظم الفبايي اشعار خود را ارائه مي نمايند.
علما و فقهاي اسلام بعضاً شاعر بوده اند و حتي تعدادي از آنان صاحب دفتر و ديوان هستند. البته بعد علمي و فقاهت آنها بر بعد شعريشان مي چربيد. همچنان که بالعکس تعدادي ديگر بعد شعريشان بر بعد علميشان برتري داشته (مثل شيخ اجل مصلح الدين سعدي شيرازي که شيخ و فقيه بوده و به منبر مي رفته و«مجالس» او در کلياتش ضبط شده است که دقيقاً با مواعظ و منابر عالمان ديني مطابقت دارد.) واژه«ملا» را قبل از نام بسياري از شاعران مذکور در تذکره ها و تراجم احوال مي بينيم که از شماره و حساب خارجند و نيز واژه«شيخ» و«مولا» و عنوان مصطلح مشابه. مثلاً شيخ بهايي (9) که از او اشعار زيبا و متيني در دست داريم و بعضي از آنها که بسيار معروفند از علماي ديني زمان خود بوده و حتي«کتاب اربعين» که نوعي سنت نوشتاري بين علما و محدثين بوده است از او بازمانده است. يا شيخ محمد علي متخلص و معروف به«حزين لاهيجي» (متولد 1103هـ . ق و متوفاي 1181 هـ . ق صاحب«تاريخ صفوي» و«تذکره ي حزين» که شيخ آقا بزرگ تهران (ره) (صاحب الذريعه) تعدادي از کتب ادبي و علمي او را نام مي برد.) غزل زير از او بسيار معروف است:

اي وام بر اسير کز ياد رفته باشد
در دام مانده باشد، صياد رفته باشد

شادم از رقيبان دامن کشان گذشتم
گو مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد

آواز تيشه امشب از بيستون نيامد
گويا به خواب شيرين فرهاد رفته باشد

يا ملا محسن فيض کاشاني (ره) از بزرگترين عالمان شيعه در قرن 11 هجري که در فقه و حديث و تفسير صاحب فتوا و رأي و نظر بوده و تأليفات پرارزش و متعددي دارد (سيد نعمت الله جزايري (ره) در کتاب زهرا الربيع خود مي گويد: «استاد محقق ملا محمد فيض کاشاني صاحب وافي و غيره و مؤلف نزديک به دويست کتاب و رساله... علوم عقلي را از استاد بزرگ آخوند ملا صدرالدين شيرازي [صدر المتأهلين[ فراگرفت...» او شاعري توانا و استاد بوده و غزل هاي پرشور ي از او در کتب مربوطه نقل شده است.
از جمله:

من اين زهد ريايي را نمي دانم، نمي دانم
رسوم پارسايي را نمي دانم، نمي دانم

يکي گويم، يکي دانم، يکي بينم، يکي باشم
دوتايي و سه تايي را نمي دانم نمي دانم (10)

به غير مهرويان که تابد بر دل و بر جان
طريق روشنايي را نمي دانم نمي دانم

من ار نيکم و گر بد«فيض» گو مردم ندانندم
زبان خودستايي را نمي دانم نمي دانم

وي به سال 1091هـ . ق در کاشان وفات يافته و مقبره او در آن شهر چون زيارتگاهي مقدس مورد اعزاز و احترام همگان است. و از متأخرين نيز تعداد فراواني از عالمان و فقيهان و محدثان و واعظان را سراغ داريم که ضمن انجام وظايف روحاين خود شاعر نيز بوده اند به عنوان مثال: حاج ملا نراقي از بزرگان علما و فقهاي شيعه اماميه قرن سيزدهم هجري که کتب فقهي:
1 ـ اجتماع الامر و النهي
2 ـ اساس الاحکام، در اصول فقه
3 ـ اسرار حج، در مناسک حج
4 ـ حجته المظنه
5 ـ خزائن
6 ـ سيف الامه
7 ـ شرح تجريد الاصول
8 ـ عين الاصول
9 ـ مفتاح الاحکام
10 ـ مستند الشيعه في احکام الشريعه
11 ـ معراج السعاده
12 ـ مناهج الوصول...
از آن بزرگوار علاوه بر ديوان شعر فارسي که در آن«صفائي » تخلص فرموده منظومه«طاقديس» به جا مانده است. بدون شک حاج ملا احمد نراقي (صفايي) يکي از شاعران دست اول گزيده گوي تاريخ ادبيات متأخر ايران محسوب مي شود. از اوست:

بدين در دم طبيبي مبتلا کرد
که درد هر دو عالم را دوا کرد

خوشا حال کسي کاندر ره عشق
سري در باخت يا جاني فدا کرد

در ميخانه بر رويم گشادند
مگر ميخواره اي بر من دعا کرد

«صفايي» تا مريد ميکشان شد
عبادت هاي پيشين را قضا کرد

بديهي است در اين مقاله، فقاهت و وجهه شريعتي شاعران عالم و عالمان شاعر در محط نظر بوده و الاعارفان و صوفيه (با وجود فرق فارقي که بين اين دو هست) که اغلب شاعر هم بوده اند و نياز به ذکر ندارند از جمله: سنايي، عطار، مولانا، شيخ محمود شبستري... تا برسيم به مثلاً مرحوم صفي عليشاه.
ديگر از عالمان متأخر که شاعر هم بوده اند، شهرت شاعريشان بيش از«عالم ـ شاعر» آن ديگر است بايد از مرحوم حاج ميرزا حبيب خراساني نام ببريم که از سرآمد عالمان و فيلسوفان و شاعران تواناي قرن 13 هجري ايران است. او از خانداني فقيه و اديب پديد آمد (در سال 1266 هـ . ق در مشهد و در سال 1227 يعني سه سال پس از استقرار مشروطيت در همان شهر از دنيا رفت) اشعار و غزليات شيوا و دلنشيني از او به جا مانده است. يا حاج ملاهادي سبزواري فيلسوف اسلامي متخلص به«اسرار» و ميرزا ابوالحسن جلوه ديگران و ديگران و از معاصرين هم نمونه هاي زيادي از عالمان و فقيهان و اسلام شناسان داريم که ضمنا شاعر هم بوده و هستند که در کنار افاضات علمي، فقهي و تفسيري خود اشعاري در قوالب مختلف سروده اند مانند امام خميني (ره) و علامه طباطبايي (ره)، استاد حسن حسن زاده آملي و آيت الله شاه آبادي (استاد امام) و آيت الله جليلي کرمانشاهي که در اين فقره مثال زدني هستند و بررسي شعر اين بزرگواران مجالي مفصل و مستقل مي طلبد.
 

پي نوشت ها :
 

1 ـ يونس / 69
2 ـ الشعرا/ 224
3 ـ اشعاري از هفت شاعر جاهلي که چون آن را به خانه کعبه مي آويختند به معلقات معروف شدند و آنان عبارت بودند از:
« 1 ـ امرء القيس با قصيده اي به مطلع:
قفانبک من ذکري حبيب منزل
بسقط اللوي بين الدخول فحومل
2 ـ زهيربن ابي سلمي با معلقه اي به مطلع:
امن ام او في دمنه لم تکلم
بحومانه الدراج فالمتثلم
3 ـ حارت بن حلزه البکري
4 ـ ليبدين ربيعه با معلقه اي با مطلع:
عفت الديار محلها فمقامها
بمني تابد غولها فرجامها
5 ـ عمروبن کلثوم الثعلبي با معلقه اي به مطلع:
الاهبي بصحنک فاصبحينا
و لا تبقي حمور الاندرنيا
6 ـ طرفه بن العبد
يالک من قبره بمعمري
فلالک الجو فبيضي و اصفري
و نقري ماشئت أن تنقري
قدر فع الفخ فماذا اتحذري
لابد يوما ان تصاوي فاصبري
7 ـ عنتره بن شداد العبسي
يکي از شاعران درجه اول اهل جاهلي و از معلقه گويان نام آور ديواني ( که البته قسمت اعظم آ« مجعول است ) و داستاني که شرح دلدادگي او و دختر عمش « عليه » است و به زبان هاي اروپايي ترجمه شده به او نسبت داده اند. او به سال 22 قبل از هجرت به قتل رسيد.
اين قصايد به همت مرحومين اديب نيشابوري و بعدها عبدالمحمد آيتي به فارسي ترجمه شده اند و در دسترس است».
4 ـ ديوان خاقاني به تصحيح دکتر سيد ضياء الدين سجادي ص 10
5 ـ قرآن کريم سوره 26 / آيه 227
6 ـ منقول از شيخ طوسي (ره) در امالي به نقل از يحيي بن اکثم
7 ـ به ياد دارم مرحوم شيخ ميرزا احمد مدرس تبريزي خياباني استاد فقيد ادبيات عرب کتابي داشت با عنوان « اشعار المعصومين » که قسمتي از سروده هاي امامان شيعه را گردا<ري و شرح کرده بود.
8 ـ نام محمد(ص) نام جمله انبياء است. چون که صد آمد نود هم پيش ماست ( مثنوي مولانا که مصرع دوم به صورت امثال ساير درآمده ).
9 ـ محمد بن حسين عاملي دانشمند معروف عهد شاه عباس متولد 953 هـ . ق و متوفاي 1031هـ . ق در اصفهان حدود 88 کتاب و رساله علمي و فقهي و ادبي از او به جا مانده.
10 ـ يکي باش، يعني توحيد، دوتايي يعني ثنويت و سه تايي به معني تثليث است از نظر ديني و اعتقادي
 

منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 12و13